فاطمه ‌1 تجربی

فارسی هشتم. درس7 فارسی هشتم

خلاصه درس هفت لطفا از اینترنت نباشه

جواب ها

سلام بفرمایید لطفا تایید شود ممنونم ۱- او را طلب کنید که مرا با او کار است. معنی: او را بخواهید ( صدا کنید ) زیرا با او کار دارم. ۲- از پیش خود می خورم. معنی: از جلوی خودم غذا برمی دارم و می خورم. ۳- شیخ در پی او روان شد. معنی: شیخ به دنبال او راه افتاد. ۴- به قدر می گویم و بی موقع و بی حساب نمی گویم. معنی: به اندازه ی لازم صحبت می کنم و حرف های بی جا و بی موقع نمی گویم و روی آن ها فکر می کنم. ۵- به قدر فهم مُستَمِعان می گویم. معنی: به اندازه ای حرف می زنم که شنوندگان بفهمند و درک کنند. ۶- از بهر خدا، مرا بیاموز. معنی: به خاطر خدا، به من یاد بده. ۷- تو دعویِ دانایی می کردی، اکنون که به نادانی خود مُعتَرِف شدی، تو را بیاموزم. معنی: تو ادّعای دانش و فضل می کردی، حالا که اعتراف کردی که هیچ نمی دانی، به تو یاد می دهم. ۸- اصل در خوردن، آن است که لقمه ی حلال باید و اگر حرام را صد از این گونه آداب به جا بیاوری فایده ندارد و سبب تاریکی دل شود. معنی: حقیقت خوردن آن است که خوراک و لقمه ات پاک و حلال باشد و اگرغذای حرام را صد برابر از این کارها را انجام بدهی اثری ندارد بلکه دل تو را سیاه می کند. ( نور حق به آن نمی تابد. ) ۹- آن گفتن برای رضای خدا باشد. معنی: سخن گفتن فقط به خاطر خدا و رضای او باشد. ۱۰- در دل تو بغض و کینه و حسد مسلمانان نباشد. معنی: در دلت، نسبت به هیچ مسلمانی، دشمنی و حسادت نداشته باشی.

سوالات مشابه درس7 فارسی هشتم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام